یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

یاسمین ☆

اولین نوشته ها_ بازی

اولین کلمهء فارسی که یاسمین جونم نوشته اونم از سمت چپ و حروف الفبای انگلیسی و دو کلمهء puppet Book *قربونت برم عزیزم*    البته قبلاً هم وقتی نقاشی میکشید یه چیزایی پایین برگه مینوشت  که بیشتر شبیه دست خط ژاپنیا بود، جالب اینجا بود که اولش میدونست چی نوشته ولی بعدش یادش می رفت و میگفت: شما بگو چی نوشتم؟       دوستای عزیز وبلاگی، فکر نکنید این بچه ها خدا نکرده دارن ادای کسی رو در میارن،نـــــــــــــــــه . این شیطونا دارن بازی،هر کی شکلک دَراره،شکل عروسک دراره، یک دو سه رو بازی میکنن (البته اینا از نوع عروسک وحشتناکان...
26 فروردين 1392

13 بدر

امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان، سکه اش برکت عمرتان، سبز ه اش طراوت دلتان ، ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را به شما هدیه دهد سیزده بدر مبارک سیزده بدر امسال ما شمال بودیم و با وسطی بازی کردن کلی بهمون خوش گذشت.یاسمین هم با بچه های خاله و داییش سرگرم بازی بودن و کاری به کار ما نداشتن. چقد خوبه دور هم ب ودن و شادی کردن یاسمین در کنار سفره هفت سین خونهء خاله مری ...
17 فروردين 1392

اولین پارک رفتن در سال 92

 یاسمین جونم، نشسته بود پا کامپیوتر و داشت فیلم دو سال پیششو که رفته بودیم پارک لاله می دید، واسه همین اصرار کرد که بریم پارک گل لاله . بابایی محمد قبول کرد و راه افتادیم.چه لاله های خوشگلی ، خیلی زیبا بود ، هوا هم عالی بود. با یاسمین جون کلی بدمینتون بازی کردیم ، بچم کلی کیف کرد، اما وقتی رسیدیم به زمین بازیش، جا خوردیم. آخه کفپوشا رو کنده بودن و میخواستن کفپوش جدید بذارن ولی آخه چرا حالا؟ اونم 10 فروردین. ...
10 فروردين 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین ☆ می باشد